يكشنبه ۱۵ فروردين ۹۵
«سیاست بازی»
نمیخواستم شاعری سیاسی باشم
مطمئن بودم
که خندهات قاچاق،
و تنهاییت،
آواره دیگر سرزمینها نخواهد شد؛
هرگز آن زندانی را به خواب نخواهی دید
که زیبایی تو را به خواب می بیند
چشمم به آن روز نخواهد افتاد
که موهایت از باد و
پستانت از باران بترسند
.
.
.
تو کجایی اینک؟
چرا نیستی؟
چرا همه فکر میکنند
من شاعری سیاسیام.
پرویز ذبیح غلامی
ترجمه: م.آران