شعر ناظم حکمت

«سیگار نیفروخته»



ممکن است امشب بمیرد

با سوخته‏‌گى سینه‏‌ى کُتش از آتش گلوله‏‌یى.

هم امشب

به سوى مرگ رفت

با گام‏‌هاى خویش.


پرسید: – سیگار دارى؟

گفتم: – بله.

– کبریت؟

گفتم: – نه

شاید گلوله

روشنش کند.


سیگار را گرفت و

گذشت…


شاید الآن دراز به دراز افتاده باشد

سیگارى نیفروخته بر لب و

زخمى بر سینه…

رفت.

نشانه‌‏ى تکثیر

و تمام.



ناظم حکمت

ترجمه: احمد شاملو

۰ ۱

شعر احمد شاملو

«ترانه ی آبی»




قیلوله ناگزیر

در طاق طاقی ِ حوضخانه،

تا سالها بعد

آبی را

مفهومی از وطن دهد.

امیر زاده ای تنها

با تکرار ِ چشمهای بادام ِ تلخش

در هزار آئینه شش

گوش ِ کاشی.

لالای نجوا وار ِ فـّواره ای خرد

که بروقفه خواب آلوده اطلسی ها

می گذشت

تا سالها بعد

آبی را

مفهومی

ناآگاه

از وطن دهد.

امیر زاده ای تنها

با تکرار چشمهای بادام تلخش

در هزار آئینه شش گوش کاشی.

روز

بر نوک پنجه می گذشت

از

نیزه های سوزان نقره

به کج ترین سایه،

تا سالها بعد

تکـّرر آبی را

عاشقانه

مفهومی از وطن دهد

طاق طاقی های قیلوله

و نجوای خواب آلوده فــّواره ئی مردد

بر سکوت اطلسی های تشنه،

و تکرار ِ نا باورِ هزاران بادام ِتلخ

در هزار آئینه شش گوش کاشی

سالها

بعد

سالها بعد

به نیمروزی گرم

ناگاه

خاطره دور دست ِ حوضخانه.

آه امیر زاده کاشی ها

با اشکهای آبیت.


احمد شاملو

۰ ۱

شعر یانیس ریتسوس


"تعمید دیگر"



کلمات بینوا

غرقه‏ ى اشک و خیس ِ مرارت

تعمید دوباره مى‏ یابند.

پرنده‏ گانى که بال‏ هاى خود را باز مى ‏آفرینند

به پرواز درمى‏ آیند

به نغمه سرایى مى‏ پردازند

و کلماتى که نهان مى ‏کنند

کلمات آزادى‏ ست.

بال‏ هاى آنان شمشیرهایى‏ ست

که باد را از هم مى‏ درد ...


یانیس ریتسوس

ترجمە: احمد شاملو

۰ ۱
در این وبلاگ شعرترین ها را بخوانید
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان